مشخصات مجاهد شهید نسرین رجبی
محل تولد: ايلام
سن: ۲۶
تحصیلات: ديپلم
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷
خاطراتی به قلم مجاهد شهید علیرضا اسلامی:
نسرین رجبی از دوستان خواهرم فرح اسلامی بود.
نسرین بعد از عملیات آفتاب ارتش آزادیبخش، برای پیوستن به آفتاب حق و حقیقت به همراه همرزمان دیگرش به راه افتاد
نسرين پس از عمليات آفتابِ ارتش آزاديبخش، براي پيوستنِ به آفتاب حق و حقيقت، بهمراه همرزمان ديگرش به راه افتاد که هنگام خروج از كشور توسط پاسداران دستگیر و راهی زندان میشود.
شکنجههای وحشیانه باعث عفونت پای چپ او میشود و شنواییاش را به طور نسبی از دست میدهد اما نسرین همچنان از زندانیان مقاوم و سر موضع باقی میماند.
بعد از پذیرش آتسبس، فرح اسلامی، حکیمه ریزهبندی، مرضیه رحمتی، نسرین رجبی، جسومه حیدری را به بهانه امن نبودن زندان ایلام و انتقال آنها به جایی امن سوار ماشین کردند و بردند. ما اولش تصور کردیم آنها را به کرمانشاه یا تهران بردهاند، اما کمی بعد خبر از «شباب» یکی از روستاهای اطراف «سرابله» به دستمان رسید. موقع عبور آنها از شباب ماشینشون خراب میشه و چون به تاریکی خورده بودند به ناچار شب رو در آن روستا میگذرانند و به خانه یکی از اهالی میروند و فردای آن روز...
سحرگاه ۱۸مرداد ۱۳۶۷
پاسداران شب، مجاهدین قهرمان نسرین رجبی، فرح اسلامی، جسومه حیدری، حکیمه ریزهبندی و مرضیه رحمتی را به تپهیی در اطراف صالحآباد منتقل میکنند و تیرباران میکنند. جسومه دارای یک فرزند شیرخوار بود.
آذر ماه سال ۱۳۶۷
بعد از چند ماه به خانواده شهیدان اطلاع دادند که فرزندانشان اعدام شدند. خانواده نسرین هم یکی از آنها بود
«دخترتون رو به جرم هواداری از مجاهدین اعدام کردیم! اگه صداتون در بیاد و مراسم بذارین یا کسی رو برای مجلس ختم دعوت کنید، همهتون رو اعدام میکنیم، ده روز دیگه بیاید تا محل قبرش رو بگیم!»
ده روز دیگر آدرس مزار را دادند: «صالحآباد ـ بر روی تپهیی خارج از قبرستان عمومی شهر»
در گودالی به طول ده متر، اجساد ۱۱شهید مجاهدخلق یافته شد! به خواهران قبل از تیرباران تجاوز شده بود و آثار شکنجه بر پیکرهای شهیدان مشاهده میشد. شگفتا این صحنه را آدمی در خواب میبیند یا در بیداری؟ اما جز حقیقتی محض و در عین حال تلخ نیست! حقیقتی که دفتر زندگانی سراسر افتخار نسرین رجبی و همرزمانش را بست و آنها را سرفراز کرد! عهدی که با مردم خود برای آزادی بسته بودند و به هر قیمت پای آن ایستادند.
ای زندگان خوب پس از مرگ
خونین جامههای پریشان برگ برگ در بارش تگرگ
آنان که جانتان را از نور و شور و بویش و رویش سرشتهاند
زیرا که سرگذشت شما را به کوه و دشت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید