۱۳۹۹ آذر ۶, پنجشنبه

مجاهد شهید جمال پرندآور


جمال پرندآور از فرزندان دلیر ایلام،‌ سال ۱۳۳۲ چشم به جهان گشود. رژیم خمینی او را در آبان ماه۱۳۶۰ در کرمانشاه اعدام کرد.
متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید
https://t.me/shahidanAzadai96

۱۳۹۹ مهر ۳, پنجشنبه

مجاهد شهید بشار حبیبی


محل تولد: ايلام

سن: ـ

تحصیلات: دانش‌آموز

محل شهادت: تهران

تاریخ شهادت: ـ

متاسفانه از اين شهيد قهرمان، اطلاعات تکمیلی نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

https://t.me/shahidanAzadai96


۱۳۹۹ شهریور ۱۷, دوشنبه

مجاهد شهید مهریار سلیمان‌نژاد؛ قهرمان بی‌شکست


دو سه روزی بود که بیمارستان حالت عادی نداشت. اون شب نیمه شهریور، من شیفت شب بیمارستان بودم. سکوت شبهای بیمارستان عذاب‌آور بود هر از گاهی رفت و آمد ماشین جلوی بیمارستان این سکوت سنگین رو بهم میزد و مجبورم میکرد تا به ساعتم نگاهی بیندازم ولی اون شب سکوت خسته‌کننده بیمارستان طور دیگه‌ای شکست. صدای قدمهای تندی که به سمت انتهای راهرو می‌رفت من رو به راهروی اصلی بیمارستان کشوند صدای پای یک نفر نبود بیش از چند نفر بودند رفتم تا ببینم چه خبره! ولی همه درها قفل بودن. از خودم پرسیدم این دیگه چه داستانیه؟ چه اتفاقی داره می‌افته؟... در پی بازکردن در بودم که خودم رو هر طور شده به بیرون از اتاق برسونم که ناگهان صدای فریادی همه جا رو پر کرد: ای مردم به همه بگید به مادر و پدرم و برادرام بگید این یکی از جنایتهای رژیمه! مرگ بر خمینی... و بعد صدای رگبار!... باز هم سکوت سنگین همه جا رو پر کرد. نفهمیدم چه‌طوری در رو باز کردم! تموم راهروی بیمارستان غرق خون بود! 
از اون روز تا امروز هنوز این سوال در ذهنمه که چرا اون شب، اون پسر جوون که بیشتر از ۱۹ سال نداشت و از زخم‌های عمیقی که بر تن داشت بر روی تخت بیمارستان رنج و درد می‌کشید، فریاد برای کمک و درخواست نجات نکرد؟ راستی چرا؟!!
حرف‌ها دارم با تو ای مرغی که می‌خوانی نهان از چشم و زمان را با صدایت می‌گشایی
مهریار سلیمان‌نژاد در ۱۵شهریور ۱۳۴۱ در شهر ایلام چشم به جهان گشود در دوران انقلاب ۵۷ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و در فعالیتهای مختلف برای  افشای چهره واقعی خمینی سر از پا نمی‌شناخت یاران مهریار او رو در یک کلام «عاشق» می‌نامیدند عاشق مبارزه برای آزادی خلق و میهن و عاشق مردم تهیدست و دردمند و محروم.
یکی از روزهای زمستان باران سختی بارید و در شهر سیل اومد وسط شهر آشوبی به پا شده بود. اون روز من و مهریار داشتیم با هم توی خیابون قدم می‌زدیم که یه دفعه صدای پیرمردی که فریاد می‌کشید و کمک می‌خواست رو شنیدیم. تا سر برگردوندم که ببینم باید چی کار کرد، دیدم مهریار غیبش زده خودش رو به پیرمرد که تا کمر در آب و گل گیر کرده بود و تقریباً نیمه جون بود رسوند و او رو به کنار جدول تقاطع خیابون کشوند و نجاتش داد. همه مردم با حیرت نگاه می‌کردند و مهریار هم لبخندزنان کنار پیرمرد نشسته بود و دلداریش می‌داد.
هیچوقت این صحنه رو فراموش نمی‌کنم. صفی از زن و مرد و پیر و جوون کنار جاده تشکیل شد و همه مهریار رو تحسین می‌کردند واقعاً مهریار برای مردم هم دوست بود و هم همدرد. برای من هم رفیقی باوفا بود. اما نمی‌دونم همه این صفات نیکو رو از کجا یاد گرفته بود. اما بالاخره روزی وقتی داشتیم با هم گپ دوستانه می‌زدیم و این سوال رو ازش پرسیدم لبخندی زد و گفت: « از همرزمای مجاهدم» مهریار بعد از گرفتن دیپلم، از هر طریق تلاش کرد از رفتن به سربازی خودداری کنه می‌گفت نمی‌خوام توی سرکوب و کشتار مردم کردستان شریک جرم اینها باشم. از همون جوونی با ذکاوت و هوشیاری انقلابی که در جریان فعالیتهای مستمرش در انجمن‌های مجاهدین اندوخته بود، به یک میلیشیای پرشور و نمونه تبدیل شده بود که برای همرزمانش الگو بود.
او نقش جدی در فروش و چاپ نشریه مجاهد در شهر کرمانشاه و ایلام داشت و در پوشش مغازه‌ای که داشت، این کار رو انجام می‌داد و هر ریسک و خطری رو هم به جون می‌خرید.
مهریار همرزم و دوستان زیادی رو از دست داده بود و به قول خودش دیگه خواب و خوراک نداشت و برای ادامه راه همرزمان  شهیدش سر از پا نمی‌شناخت. تا اینکه در روز ۸شهریور، مهریار در برابر آزمایشی دیگه قرار گرفت.
من و مهریار از دوران دبیرستان هم‌کلاسی بودیم. ۵-۶ سال تمام، کنار هم پشت یه نیمکت درس می‌خوندیم. اگه مهریار نبود، هیچ حال و حوصله مدرسه رفتن رو نداشتم. تکیه کلام‌مون به مهریار این بود «واقعاً ممتازی» آخه توی همه چیز برجسته و الگو بود نه تنها در نمره‌های بالای امتحانات درسی! نه، اینها برای او کاری نداشت. مهریار دنیایی بود از ظرفیتهای شگفت انسانی! مقاومت و ایستادگی‌اش در برابر ضرب و شتم چماقدارا واقعاً مثال‌زدنی بود. با اراده‌ای مصمم و انتخابی جدی و از سر آگاهی بعضا احساس می‌کردم مهریار دیگه چیزی پشت سرش نداره و هر چی هست روبروشه!
خبر  دستگیری‌‌ش رو توی شهریور ماه سال۶۰ ساعت ۱۰شب بود که از خانواده‌اش شنیدم. باورم نمی‌شد یعنی نمی‌خواستم باور کنم! آخه محال بود به چنگ دشمن بیفته.
ماجرای دستگیری مهریار اینطور بود، ساعت۱۰ شب در یکی از خیابونهای شهر، روبروی اداره مخابرات ایلام در حال تردد بود که یکی از عوامل رژیم در شهربانی به او شک میکنه و فرمان ایست میده. او توجهی نمی‌کنه و به راهش ادامه میده که ناگهان مزدور شلیک میکنه به زانوی چپش و او به شدت مجروح میشه. مهریار داخل جوی آب میافته و سینه خیز خودش رو از محل دور میکنه شب بود و تاریک و چراغهای خیابون مانع از دید مزدوران می‌شد. مهریار با شجاعت و چابکی چندین ساعت مزدوران رژیم رو به دنبال خودش سر میدوونه. خون زیادی ازش رفته بود و تقریباً پای زخمی‌اش در حال سیاه‌شدن بود. بعد ۴ساعت بالاخره مزدوران بالای سر مهریار می‌رسند و در حالیکه خون زیادی ازش رفته بود و در حالت اغما بود او رو دستگیر می‌کنند. به خاطر وضعیت وخیمش و برای اینکه بتونن بعدش از او بازجویی کنن او رو به بیمارستان بردند. مزدورای رژیم برای ادامه بازجویی، مانع از ورود دکترها برای معالجه مهریار میشن و به همین دلیل پای مهریار به‌دلیل از دست دادن خون بسیار سیاه میشه و بعد از ۴ روز تحمل دردهای طاقت‌فرسا مجبور میشن پاش رو قطع کنن. ولی با همه این احوال، بازجویی از او همچنان در بیمارستان ادامه داشت. اصرار به همکاری و دادن اسامی دوستان و همرزمانش با وعده و وعیدهای مختلف! اما زهی خیال باطل! مهریار صبور و استوار بر روی بیمارستان، اسرار یارانش رو در سینه حفظ کرد. یکی از شبهای بازجویی، مهریار که به سختی حرف می‌زد، لب باز کرد تا سخنی بگه. پاسدارا فکر کردن کوتاه اومده و الان انبوهی اطلاعات رو کف دستشون میزاره ولی مهریار با صدای دلنشین و با صلابت همیشگی‌اش گفت:« مرگ هزار بار برای من بهتره». 
یاد این قهرمان بی‌شکست گرامی

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ شهریور ۳, دوشنبه

یاد قهرمان ملی مجاهد شهید علی اکبر اکبری در حماسه سرب و سرود داغ


اینك زمان سرخ تهاجم، دقیقهٌ مقدس میلاد از راه رسیده‌است. اكبر از مدخل گشودهٌ حجره پا می‌نهد درون. می‌ایستد مقابل جلاد اینك زمان و لحظهٌ موعود. 
گویی تمامی دلهای مادران، با قلب او به تپش افتاده‌اند.  گویی تمام ضجه‌های اسیران بر تخت‌های شكنجه، در بغض بی‌تحمل او، نطفه بسته‌اند. با چشم، راست، دوخته در چشم دیو قرن هر برق دیده‌اش، صد‌ حرف می‌زند. چشمان بی‌حس جلاد. همچون در چشم جغد، مبهوت برق دو چشمان اكبر است.  اكبر به‌ناگهان، چون آیه‌‌های خشم خداوند‌ بی‌تاب، داغ داغ، مثل مسلسلش فریاد می‌زند: بنام خدای مجاهدین و نام نامی ایران و نام نامی مسعود اینك سزای تو ای جلاد خونگسار اوین! آنگاه می‌گشاید، رگبار آه مادران شهیدان را رگبار سوز و رنج اسیران را بر مغز پر زكینهٌ جلاد.   
بازار غرق غریو است. می‌پیچد این خبر! بر هر دهان تودهٌ  مردم در چارسوق، نه در هر كران شهر، لبخندها نشسته به لبها  بر چهره‌های مردم.  پیچیده در جهان، فریاد دست مریزاد! احسنت! آفرین، از قلب سرخ حماسه گویی، آوای اكبر است كه می‌پیچد درپاسخ هزارها، تحسین مردمان:   
«در این عملیات اگر تهاجم حداكثر دیدید و اگر رشادتی شنیدید، بدانید هرچه هست نتیجهٌ لحظات وصل ما به برادر مسعود است. 

قهرمان ملی علی‌اکبر اکبری 
روز اول شهریورماه سال۵۷ در خانواده‌ای متوسط در ایلام چشم به جهان می‌گشاید.  سالهای آغازین زندگی علی اكبر با استقرار دیكتاتوری و سركوب رژیم خمینی همراه بود
او همچنان كه روزهای نوجوانی خود را سپری می كند با فقر و محرومیتی كه گریبان مردم میهنش را گرفته نیز آشنا می شود 
مرداد ماه ۱۳۶۷ است در میان هیاهو و ولوله‌ای كه در كوچه‌های شهر جاری است، اكبر ۱۰ساله، در جستجوی كنجكاوانه‌اش به میدانی می‌رسد  كه مزدوران مسلح خمینی آن را قرق كرده‌اند. در برابر چشمان اشكبار مردم، جوانی با لباس رزم توسط پاسداران خمینی به دار كشیده می‌شود. 
اكبر لحظات انتخاب و دگرگونی‌اش را اینچنین وصف می‌کند: «وقتی نوار تلویزیونی مراسم عید فطر سال۷۴ مجاهدین را دیدم و دیدم كه در آن‌جا مسعود با رزمندگان روبوسی می‌كرد، منقلب شدم…»   
این آگاهی‌، عشق و ایمان و این شور مبارزه در راه آزادی مردم  آرام و قرار را از اكبرمی‌گیرد و او خود را به مجاهدین می‌رساند.
نوشته‌ای از مجاهد شهید علی اکبر اکبری:
«حالا  احساس می‌كنم در كنار مجاهدین هستم و با آنها زندگی می‌كنم، زندگی ایدئولوژیك... از الان تا بی‌نهایت می‌خواهم مجاهد باشم. مجاهدگونه راه بروم. نفس بكشم، ببینم و كار كنم. از دیروز در جنگ با خمینی هستم. و می‌خواهم با سر بدوم دنبال خواهر (مریم). خمینی را خواهرمریم شكست  داد. من متعلق به اویم. و برای او زندگی خواهم كرد و در راه او خواهم مرد...»
علی‌اکبر پس از انجام موفقیت‌آمیز چندین مأموریت پیشنهاد درخشان‌ترین عمل و مأموریت انقلابی خود را با جسارت و عزمی انقلابی پیش روی فرمانده‌اش قرار می دهد: 
« مجازات سردژخیم لاجوردی»...
بارها می‌گوید: «من این افتخار را داشته‌ام كه به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم تردید نخواهم كرد، و گلوله را میان دو چشم دشمن خواهم نشاند. یا آن‌جا كه قلبش می‌تپد».  
بیست و دو سال قبل مجاهد پر شور علی‌اکبر اکبری در روز تولدش هدیه‌ای نه برای خودش به مردمش ارزانی کرد، «شادی» و «لبخند» برای مادران داغدار، پدران زخم‌دیده و دردکشیده، برای کودکان یتیم و هزاران زن و مرد شکنجه‌شده به دست لاجوردی جلاد.
علی‌اکبر ۲۰ساله و زاده ایلام بود. او دو روز بی‌امان در زیر بدترین شکنجه‌ها که کسی خبردار نشد با دژخیمان سینه به سینه بود و بعد از دو روز شکنجه‌های وحشیانه در روز ۳شهریور۷۷ به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید


۱۳۹۹ مرداد ۲۶, یکشنبه

مجاهد شهید هدایت الله کریم بیگی


هدایت‌الله کریم‌بیگی سال۱۳۳۵ در ایلام متولد شد. هدایت مهندس راه و ساختمان بود، بعد از آغاز دهه کشتار و اعدام، در آذرماه ۱۳۶۰ در سن ۲۵سالگی در محل زادگاهش شهر ایلام توسط آدمکشان حکومت آخوندی به شهادت رسید.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۱۳, دوشنبه

مجاهد شهید قدرت کرد


مجاهد شهید قدرت کرد سال ۱۳۴۷ در شهر دهلران و در خانواده‌یی کشاورز به دنیا ‌آمد. او توسط سپاه به جبههٌ جنگ ضدمیهنی خمینی فرستاده شد و محل مأموریتش منطقهٌ مهران بود. در جریان عملیات فتح مهران توسط ارتش آزادیبخش در ۲۹خرداد۶۷، خودش را به رزمندگان ارتش آزادی تسلیم کرد و به پشت‌جبهه انتقال یافت. او که نسبت به رژیم خمینی کینه داشت و از ستم و زورگویی آخوندها متنفر بود، همین که با هدفهای مجاهدین آشنا شد، مانند بسیاری دیگر از همقطارانش خواستار پیوستن به ارتش آزادی شد. پس از موافقت با تقاضایش، لباس شرف و افتخار ارتش آزادی را پوشید و در عملیات فروغ جاویدان شرکت کرده و پس از نبردی دلیرانه به‌شهادت رسید.

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ مرداد ۱, چهارشنبه

مجاهد شهید بهزاد پورنوروز


مشخصات مجاهد شهید بهزاد پورنوروز

محل تولد: ايلام
سن: ۲۸
شغل: معلم
محل شهادت: کرمانشاه
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ تیر ۲۴, سه‌شنبه

مجاهد شهید حمید نادری


مشخصات مجاهد شهید حمید نادری

محل تولد: ايلام
سن: ۳۶
تحصیلات: فوق ديپلم
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۷۱

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ تیر ۱۶, دوشنبه

مجاهد شهید نسرین رجبی


مشخصات مجاهد شهید نسرین رجبی

محل تولد: ايلام
سن: ۲۶
تحصیلات: ديپلم
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

خاطراتی به قلم مجاهد شهید علیرضا اسلامی:
نسرین رجبی از دوستان خواهرم فرح اسلامی بود. 
نسرین بعد از عملیات آفتاب ارتش آزادیبخش، برای پیوستن به آفتاب حق و حقیقت به همراه همرزمان دیگرش به راه افتاد
نسرين پس از عمليات آفتابِ ارتش آزاديبخش، براي پيوستنِ به آفتاب حق و حقيقت، بهمراه همرزمان ديگرش به راه افتاد که هنگام خروج از كشور توسط پاسداران دستگیر و راهی زندان می‌شود.
شکنجه‌های وحشیانه باعث عفونت پای چپ او می‌شود و شنوایی‌اش را به طور نسبی از دست می‌دهد اما نسرین همچنان از زندانیان مقاوم و سر موضع باقی می‌ماند.
بعد از پذیرش آتس‌بس، فرح اسلامی، حکیمه ریزه‌بندی، مرضیه رحمتی، نسرین رجبی، جسومه حیدری را به بهانه امن نبودن زندان ایلام و انتقال آنها به جایی امن سوار ماشین کردند و بردند. ما اولش تصور کردیم آنها را به کرمانشاه یا تهران برده‌اند، اما کمی بعد خبر از «شباب» یکی از روستاهای اطراف «سرابله» به دستمان رسید. موقع عبور آنها از شباب ماشین‌شون خراب میشه و چون به تاریکی خورده بودند به ناچار شب رو در آن روستا می‌گذرانند و به خانه یکی از اهالی می‌روند و فردای آن روز... 
سحرگاه ۱۸مرداد ۱۳۶۷
پاسداران شب، مجاهدین قهرمان نسرین رجبی، فرح اسلامی، جسومه حیدری، حکیمه ریزه‌بندی و مرضیه رحمتی را به تپه‌یی در اطراف صالح‌آباد منتقل می‌کنند و تیرباران می‌کنند. جسومه دارای یک فرزند شیرخوار بود.

آذر ماه سال ۱۳۶۷
بعد از چند ماه به خانواده شهیدان اطلاع دادند که فرزندانشان اعدام شدند. خانواده نسرین هم یکی از آنها بود
«دخترتون رو به جرم هواداری از مجاهدین اعدام کردیم! اگه صداتون در بیاد و مراسم بذارین یا کسی رو برای مجلس ختم دعوت کنید، همه‌تون رو اعدام می‌کنیم، ده روز دیگه بیاید تا محل قبرش رو بگیم!»
ده روز دیگر آدرس مزار را دادند: «صالح‌آباد ـ بر روی تپه‌یی خارج از قبرستان عمومی شهر»
در گودالی به طول ده متر، اجساد ۱۱شهید مجاهدخلق یافته شد! به خواهران قبل از تیرباران تجاوز شده بود و آثار شکنجه بر پیکرهای شهیدان مشاهده میشد. شگفتا این صحنه را آدمی در خواب می‌بیند یا در بیداری؟ اما جز حقیقتی محض و در عین حال تلخ نیست! حقیقتی که دفتر زندگانی سراسر افتخار نسرین رجبی و همرزمانش را بست و آنها را سرفراز کرد! عهدی که با مردم خود برای آزادی بسته بودند و به هر قیمت پای آن ایستادند.
ای زندگان خوب پس از مرگ 
خونین جامه‌های پریشان برگ برگ در بارش تگرگ
آنان که جانتان را از نور و شور و بویش و رویش سرشته‌اند
زیرا که سرگذشت شما را به کوه و دشت
بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ تیر ۹, دوشنبه

مجاهد شهید موسی نعمتی‌زاده


مشخصات مجاهد شهید موسی نعمتی‌زاده

محل تولد: ايلام
سن: ۳۵
تحصیلات: ليسانس
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: مهر ۱۳۶۷

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ خرداد ۲۷, سه‌شنبه

مجاهد شهید روح‌الله ناظمی (عبادالله زاده)


مشخصات مجاهد شهید روح‌الله ناظمی

محل تولد: ايلام
سن: ـ
تحصیلات: ديپلم
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: ۱۳۶۷

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ خرداد ۱۶, جمعه

مجاهد شهید خلیل نوراللهی


مشخصات مجاهد شهید خلیل نوراللهی

محل تولد: ايلام
سن: ۱۷
تحصیلات: دانش‌آموز
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: مهر ۱۳۶۰

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ خرداد ۹, جمعه

مجاهد شهید ناصر خسروی


مشخصات مجاهد شهید ناصر خسروی

محل تولد: مهران
سن: ۲۸
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۶۹

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۹, دوشنبه

مجاهد شهید فرنگیس


مشخصات مجاهد شهید فرنگیس -

محل تولد: ايلام
سن: ـ
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: ـ

متاسفانه از اين شهيد قهرمان، اطلاعات تکمیلى نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ اردیبهشت ۲۱, یکشنبه

مجاهد شهید یدالله خسروی‌نژاد


مشخصات مجاهد شهید یدالله خسروی‌نژاد

محل تولد: ايلام
سن: ۳۰
شغل: ورزشکار
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: مرداد ۱۳۷۰

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ اردیبهشت ۱۳, شنبه

مجاهد شهید جسومه حیدری‌زاده


مشخصات مجاهد شهید جسومه حیدری‌زاده

محل تولد: ايلام
سن: ۲۷
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: مرداد ۱۳۶۷

هر گوشه‌ی قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال۶۷ در خود حماسه و خاطره‌ای دارد. در میان آنها اما حماسه زنان مجاهدخلق که با کودکان‌ خود در اسارت و زیر شکنجه بودند، داستانهای ناگفته‌ای دارد. یکی از این زنان مجاهد، جسومه حیدری‌زاده مادر یک پسر شیرخوار بود. 
در گزارشی درباره‌ی او چنین آمده است:«جسومه حیدری‌زاده یکی از هوادارانی بود که از مدتها پیش ارتباطش با سازمان قطع شده بود. در اردیبهشت۶۷، او را با همسر و کودکش هنگام عبور از مرز دستگیر کردند و به زندان ایلام بردند. بلافاصله بعد از پذیرش آتش بس همسر جسومه را به اسلام‌آباد برده و به دار آویختند. خود جسومه را هم در صالح‌آباد تیرباران کردند».
در این گزارش نام همسر جسومه قید نشده اما اثبات می‌کند که او همراه با کودک شیرخوارش در زندان بوده است: «زنی که بعد از تیرباران جسومه جسد او را شسته بود تعریف کرد  که او تا قبل از شهادت هنوز به پسرش شیر میداده است».

مریم رجوی: وقتی در میدان اعدام گفتند درود بر آزادی و مرگ بر ارتجاع، این خلق ایران بود که فریاد می‌کشید.
پس آن‌ها نمرده‌اند، بلکه مظهر زندگی واقعی مردم ایران هستند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

۱۳۹۹ فروردین ۱۲, سه‌شنبه

مجاهد شهید یدالله پاک‌نهاد


مشخصات مجاهد شهید یدالله پاک‌نهاد 

محل تولد: ايلام
سن: ۳۲
تحصیلات: دانشجو
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: ۱۳۶۸

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۹ فروردین ۵, سه‌شنبه

مجاهد شهید حجت‌الله ریزبندی


مشخصات مجاهد شهید حجت‌الله ( جلیل) ریزبندی

محل تولد: ايلام
سن: ۲۲
تحصیلات: متوسطه
محل شهادت: بانه
تاریخ شهادت: آذر ۱۳۶۶

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ اسفند ۲۳, جمعه

مجاهد شهید حکیمه ریزبندی


مشخصات مجاهد شهید حکیمه ریزبندی

محل تولد: ايلام
شغل: ديپلم
سن: ۲۷
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: مرداد ۱۳۶۷

حکیمه ریزبندی از هواداران فعال سازمان در انجمن جوانان مسلمان ایلام بود. او بعد از سال۱۳۶۰ دستگیر می‌شود و چند سالی را در زندان به سر می‌برد. بعد از آزادی، سال۱۳۶۷ تصمیم به خروج از میهن و پیوستن به ارتش آزادیبخش می گیرد. در جریان رفتن به عراق مجددا دستگیر می‌شود. در زندان توسط یکی از بریدگان خائن از خانواده خود به شدت تحت فشار قرار می‌گیرد. اما او با شجاعت و دلاوری بی مانندی بر آرمان خود استوار می ماند و عاقبت به شهادت می رسد.

او در خانواده‌ای بزرگ شد که بیشترشان هوادار سازمان بودند. برادر حکیمه به نام حجت‌الله ریزبندی از جمله مجاهدینی بود که در درگیری مجاهدین با قوای رژیم در تیرماه۱۳۶۵ در ورچک به شهادت رسید. 

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید



۱۳۹۸ اسفند ۱۴, چهارشنبه

مجاهد شهید فلاح زمانی


مشخصات مجاهد شهید فلاح زمانی

محل تولد: ایلام
سن: ۲۲
محل شهادت: ایلام
زمان شهادت: ۱۳۷۹

فلاح زمانی فرزند غیور و رنجدیده و محروم هفت چشمه ایلام در سال۱۳۵۷ همزمان با انقلاب ضد سلطنتی در یك خانواده كشاورز چشم به جهان گشود و دوران كودگی و تحصیلات خود را در همان روستا سپری نمود. 
پیوستن برادر بزرگترش شهید قهرمان خزعل زمانی به ارتش آزادیبخش، فلاح عهده دار تامین مخارج خانواده خود می گردد و با تن دادن به سنگین ترین كارها و از جمله كار در كارگاه بلوك زنی،‌ با سن كم خود بار سنگین سرپرستی سه برادر كوچك و مادر بیمارش را بعهده می گیرد و جدیتش در این كار چهره‌ای دوست‌داشتنی و مورد احترام در میان اقوام و آشنایان به او می داد. 
روحیه رئوف و آزاده فلاح باعث می شد كه علاوه بر خانواده خود كمك كار چند خانواده بی سرپرست دیگر هم باشد. اما خاطره‌های بسیار از مجاهدین شهید، همیشه شور و التهاب پیوستن به ارتش آزادیبخش را در او دامن می زد، و از جمله تاثیراتی كه رفتار و روحیات مجاهد شهید عبادالله نادری روی او گذاشته بود همواره او را در آرزوی پیوستن به سازمان نگه می داشت. و با شهادت برادر بزرگش پهلوان خزعل تحول و دگرگونی زیادی پیدا می كند و در تلاش جدی برای بدوش كشیدن باری سنگین تر و بس انسانی تر قرار می گیرد و برای پیوستن به ارتش عزم جزم می كند، در همین میان فرصتی پیش می آید كه با واحد قهرمان مجاهد خلق كه درگیر خلق حماسه نبرد ایلام بود پیوند می خورد و همگام و استوار با آنان در نبردی قهرمانانه وارد می گردد. مجاهد نوپا چنان در كوره طوفانی كه رزم حماسی این واحد آفرید دگرگون می شود و همچون رزم آوری پرسابقه و كار آزموده به نبرد می ایستد و در خیل مزدوران آتش می ریزد، حلقه محاصره دژخیمان را زیر ضرب می گیرد و برای مردم درس وفا،‌ شرافت و استقامت می گردد.
  
با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید

۱۳۹۸ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

مجاهد شهید مرضیه رحمتی


مشخصات مجاهد شهید مرضیه رحمتی

محل تولد: ايلام
شغل: ديپلم
سن: ۲۶
تحصیلات: -
محل شهادت: ایلام
تاریخ شهادت: آبان ۱۳۶۷

متاسفانه از اين شهيد قهرمان عکس، خاطره و زندگینامه نداريم بنابراين از هموطنانى كه اين قهرمان خلق را می‌شناسند درخواست داريم اطلاعات خود را به آدرس aida.nikjo@gmail.com براى ما ارسال كنند.

مریم رجوی: وقتی در میدان اعدام گفتند درود بر آزادی و مرگ بر ارتجاع، این خلق ایران بود که فریاد می‌کشید.
پس آن‌ها نمرده‌اند، بلکه مظهر زندگی واقعی مردم ایران هستند.

با ما در کانال تلگرام پیشتازان راه آزادی ایران همراه باشید